منطق منفعت و منطق حقيقت
منطق منفعت پرستی يك منطق است و منطق حق پرستی و اصلاح ، منطق ديگری
است ( 1 ) . عقلاء قوم مانع ابیعبدالله میشدند از حركت ، و نصايح آنها
همه بر محور مصلحت شخصی حسين ( ع ) و زندگی دنيوی او و سلامت تن و حفظ
فرزندان دور میزد . میگويند جامعترين بيانها همان است كه ابن عباس گفت
. اگر جای تعجب باشد بايد از منطق ابن عباس تعجب كرد . چيزی كه در اين
منطق ابن عباس يافت نمیشود ، فكر اسلام و منطق ايثار و گذشت است و
آنچه در منطق است حسين ( ع ) هرگز ديده نمیشود منافع و مصالح شخص خودش
است
میدهند . گفتم مقدس و نگفتم بزرگ . ممكن است مقصد ، بزرگ ، و با
اهميت باشد ولی مقدس نباشد . اسكندر كه آرزوی جهانگيری را تعقيب میكرد
هدف به اصطلاح بزرگ داشت ولی مقدس نبود و بلكه عالی هم نبود . كسی كه
در اين راه كشته بشود در چشم بشر احترام و تقدس ندارد
او دائره خودپرستی خود را توسعه داده بود . همچو شخصی اگر همه كرات
آسمانی را هم تسخير كند عملش جنبه تقدس و احترام پيدا نمیكند . عمل
آنوقت مقدس است كه هدفی بيرون از خود پرستی داشته باشد ، ( 1 ) فقط به
خاطر تكليف و وظيفه انجام شود ، خصوصا تكاليفی كه بشر در برابر نوع و
اجتماع دارد . " المقتول دون عياله و ماله " شهيد است چون به خاطر
وظيفه و شرافت و تكليف وجدان و ديانت انجام میگيرد نه به خاطر جلب
منفعت مادی . حالا اگر انسان ، المقتول دون العدل و الحريه ، دون التوحيد
و الايمان باشد قداست و قديسيتش به درجاتی بالاتر است .
حس تعالی و تقدس حسی است اصيل در بشر و از صميم روح بشر سرچشمه
میگيرد مثل حس حقيقت خواهی ( علم ) ، نيكی
خواهی ( اخلاق ) ، زيبائی خواهی ( جمال ) و اين خود يكی از معماهای وجود
بشر است كه در برابر اموری ماوراء منافع محسوس و ملموس خود يك نوع
تعظيم و تكريمی دارد و سر تعظيم فرود میآورد ، البته هر ميل و طلبی از
وجود يك احتياج عينی حكايت میكند منتهای امر مبدأ اين احتياج عينی
جهازات بدن نيست ، همان مرتبه مستقل روح انسان است .
سر سلسله مقدسات بشر ذات احديت است . خداوند ، قدوس است ، منزه
از جميع نقصانات است علی الاطلاق . « هو الله الذی لا اله الا هو الملك
القدوس ». . . و لهذا مقدسترين اعمال بشر مبارزه با شرك و بت پرستی
است